۱ – آداب توبه
بدان اى برادر من اينكه توبۀ از معاصى اول طريق سالكين الى اللّه است و رأس المال فائزين است و كليد استقامت مريدين است و اصل نجات است. و به توبه نگهداشته مى‌شود از هلكات . و آيات و اخبار صحاح در فضل آن وارد، و كفايت مى‌كند در مدح آن – قول اصدق الصادقين جلّ شأنه: «إِنَّ اللّٰهَ يُحِبُّ التَّوّٰابِينَ». و قول النّبىّ صلّى اللّه عليه و آله: التّائب من الذّنب كمن لا ذنب له.
چون پيشتر اسم برديم كه بايد توبۀ درستى بكند، ضرر ندارد اجمالا اشاره به قواعد توبه هم بشود.
چندين معنى براى توبه شده، معنى فقاهتى آن ترك

معاصى فى الحال، و عزم بر ترك آنها در استقبال و تدارك آنچه كه قابل تدارك باشد.
بعضى گفته‌اند معنى توبه خلع لباس جفا است و ترك آنچه مرتكب بوده، و نشر بساط وفا. و به مطلق پشيمانى هم اطلاق مى‌شود در كلمات. و على اىّ حال لا اشكال فى وجوبه عقلا و شرعا بلا تأمّل اذ لو علمت انحصار السّعادة الحقيقيّة الابديّة فى لقاء اللّه تعالى فى دار القرار علمت انّ المحجوب عنه شقىّ محترق بنار الفراق فى دار البوار و اغلظ الحجب هو حجاب اتّباع الشّهوات و ارتكاب السّيّئات لكونها اعراضا عن اللّه تعالى بمتابعه عدوّه الشّيطان و الهوى بل بعبادتهما فى الواقع بمفاد قوله: من اصغى الى ناطق فقد عبده و علمت ايضا انّ الانصراف من طريق البعد للوصول الى القرب واجب و لا يتمّ الانصراف الاّ بالامور الثّلثة المذكورة فى معنى التّوبة و قد قرّر فى محلّه انّ مقدّمة الواجب واجب عقلا و شرعا نظرا بالملازمة و وجوبه ايضا فورىّ.
زيرا همچنان كه اگر كسى سمّى خورده باشد، اگر طالب صحّت بدنش است، لازم است بر او فورى دست و پائى كند، و آن سم را به قى و غيره خارج نمايد از بدن خود، اگر مسامحه كرد او را هلاك خواهد كرد، دفعة. و سمومات معاصى ايضا چنين است كه اگر مسامحه از توبه شود بسا
مى‌شود فورا ميميرد و ختم به شرّ ميگردد، نعوذ باللّه. جميع انبياء و اولياء عمدۀ ترسشان در دار دنيا از سوء خاتمه بوده! بارى فالبدار البدار يا اخوان الحقيقة و خلاّن الطّريقة الى التّوبة الرّقيقة الانيقة قبل ان يعمل سموم الذّنوب بروح الايمان ما لا ينفع بعده الاحتماء و ينقطع عنه تدابير الاطبّاء و يعجز عن التّأثير نصح العلماء و تكونوا من مصاديق قوله تعالى: «وَ جَعَلْنٰا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْنٰاهُمْ فَهُمْ لاٰ يُبْصِرُونَ، وَ سَوٰاءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لاٰ يُؤْمِنُونَ «ثمّ اعلم ايّها الاخ الاعزّ انّك لا تخلو عن المعصية فى جوارحك من الغيبة و الاذيّة و البهتان و خيانة البصر و غيرها من صنوف المعاصى و انواعها و لو فرض فلا تخلو عن الرّذايل فى نفسك و الهمّ بها و ان سلمت فلا اقلّ من الخواطر المتفرّقة المذهلة عن ذكر اللّه و لو سلمت فلا اقلّ من غفلة و قصور فى معرفة اللّه و صفات جماله و جلاله و عجايب صنعه و افعاله و لا ريب فى انّ كلّ تلك منقصة فيك و يجب الرّجوع عنها و لذا يجب التّوبة عليك فى كلّ آن من آناتك. قال اشرف المخلوقات

صلّى اللّه عليه و آله: «انّه ليغان على قلبى حتّى استغفر اللّه فى اليوم و اللّيلة سبعين مرّة» فبناء على ما ذكرنا لو تأمّلت حقّ التّأمّل فى الجنايات الواردة عليك باختيارك و ارادتك لطار اللّون من وجهك و النّوم من عينك و العقل من رأسك لكنّه هيهات.
بارى (فارسى گو، گرچه تازى خوشتر است) حال كه فهميدى معنى توبه را و لزوم آن را و اينكه ترك آن را اصرار مى‌نامند، بدان كه لا اشكال در اينكه خداوند جلّ و علا صحيح از توبه را قبول مى‌فرمايد به شرط آنكه به آب چشم بشورى كثافات معاصى را از قلب، بعد از برانگيزاندن آتش را در دل، و هر قدر تأثير آتش پشيمانى در قلب بيشتر است اسباب اميد بر تكفير ذنوب و علامت صدق است، چه اينكه بايد حلاوت تشهّيات معاصى مبدّل به تلخى ندم گردد تا نشانۀ تبدّل سيّئات به حسنات باشد. آيا نشنيدى قضيۀ پيغمبرى را از بنى اسرائيل، اينكه سؤال نمود از حضرت بارى جلّ شأنه قبول توبه‌اى از بندگان را، بعد از اينكه سالها جد و جهدى در عبادت نموده بود آن بنده، جواب آمد قسم به عزّت خودم اگر شفاعت كند در حقّ او اهل آسمانها و زمين، توبۀ او را قبول نخواهم كرد، و حال آنكه حلاوت گناهى كه از آن توبه كرده در قلب او هست، از اينجاست كه فرموده‌اند بايد گوشت‌هائى را كه از حرام گرفته بريزد، كه آنها فاسد شده‌اند، و گوشت‌هاى صحيح را هم فاسد مى‌نمايند. و اللّه المستعان.
و همچنين بايد قصدش تعلّق بگيرد به ترك هر محرمى و اداء هر واجبى فى الحال و على الدّوام فى الاستقبال الى حين موت، و تدارك كند هرچه از او فوت شده در زمان گذشته، و بايد فكر را جولان دهد از حين بلوغ، بلكه قبل از بلوغ هم يكى يكى حالات ماضيه را به ياد بياورد ببيند چه كرده‌؟ با كه نشسته‌؟ مال كه را تفريط كرده‌؟ اعمّ از عمد و خطا و تكليف داشتن و نداشتن، اينها را حساب نموده، اگر صاحبانش موجود است، و لو ورثۀ از آنها استحلال كند، و الاّ عند القدرة و الاستطاعة مظلمه بدهد و ببيند از طاعات چه ترك كرده، قضا نمايد، كفّاره چو وارد آمده، بدهد، وجوهات ديگر از قبيل خمس و مال امام و زكوة چه بر زمين مانده به صاحبانش برساند، و درست تأمّل نمايد، مبادا كارى را فراموش كرده باشد كه تدارك بخواهد، و بلا تدارك از دنيا برود و به عذاب ابديّه گرفتار گردد.
الى جميع ما ذكر يشير قول الامير عليه السّلام:
«الاستغفار

اسم واقع على ستّة معان: اوّلها النّدم على ما مضى ثمّ العزم على ترك العود اليه ابدا و ان تؤدّى الى المخلوقين حقوقهم حتّى تلقى اللّه املس ليس عليك تبعة و ان تعمد الى كلّ فريضة عليك ضيّعتها فتؤدّى حقّها و ان تعمد الى اللّحم الّذى نبت على السّحت فتذيبه بالاحزان حتّى تلصق الجلد بالعظم و ينشأ بينهما لحم جديد و ان تذيق الجسم الم الطّاعة كما اذقته حلاوة المعصية فعند ذلك تقول: استغفر اللّه.
بارى خوب است در توبه اينكه طاعت از جنس معصيت باشد، مثلا اگر سفر معصيت كرده، مبدّل به سفر طاعت بنمايد و نحو ذلك ممّا يطول ذكره فى الامثلة.
بارى اگر مقدمات توبه را به نهج مزبور انجام داد، خوبست بعد از آن قدرى تحصيل حزن كند، ثمّ بعد ذلك به آن طريقى كه سيّد بن طاووس قدس سرّه العزيز روايتى را در اين باب نقل مى‌كند از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آن نحو توبه كند. ما حصل روايت اينست كه «بيرون آمد رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در روز يكشنبه دوّم ذيقعده فرمود: ايّها النّاس كدام از شما مى‌خواهيد توبه كنيد گفتند همۀ ما توبه مى‌خواهيم بكنيم يا رسول اللّه! فرمودند غسل بكنيد و وضو بگيريد و چهار ركعت نماز بخوانيد در هر ركعت حمد را يك مرتبه و قل هو اللّه احد را سه مرتبه و معوّذتين را يك‌مرتبه بعد از آن استغفار كنيد هفتاد مرتبه، بعد ختم كنيد به «لا حول و لا قوّة الاّ باللّه العلىّ العظيم».
در بعض نسخ هفت مرتبه بعد از آن بگوئيد «يا عزيز يا غفّار اغفر لى ذنوبى و ذنوب جميع المؤمنين و المؤمنات فانّه لا يغفر الذّنوب الاّ انت».
بعد فرمودند: نيست هيچ بنده‌اى از امت من كه اين كار را بكند مگر اينكه صداكننده‌اى از آسمان صدا كند اى بندۀ خدا عمل را از سر بگير كه توبۀ تو قبول است و گناهت آمرزيده شده و ملك ديگرى از زير عرش صدا مى‌كند اى بنده! مبارك باد بر تو و بر اهل تو و بر ذرّيۀ تو و ندا كند منادى ديگر اى بنده! خصماء تو راضى خواهند شد روز قيامت و ندا مى‌كند ملك ديگرى، اى بنده! ميميرى با ايمان، و دين از تو سلب نخواهد شد، و قبر تو گشاده و منوّر خواهد بود و ندا مى‌كند ملك ديگرى اى بنده! خشنود خواهند بود پدر و مادر تو، اگرچه بر تو غضبناك بوده باشند، و پدر و مادر و ذرّيۀ تو بخشيده خواهند بود، و تو در وسعت رزقى در دنيا و آخرت، و ندا مى‌كند جبرئيل عليه السّلام من مى‌آيم با ملك الموت، مهربانى

مى‌كنم با تو و صدمه نمى‌زند بر تو اثر مرگ اينست و جز اين نيست خارج مى‌شود روح تو به طريق آسانى و سهل. عرض كردند يا رسول اللّه اگر بنده اين عمل را بكند در غير ماه ذيقعده، فرمودند: همان‌طور است كه وصف كردم و اينست و جز اين نيست، تعليم كرد مرا جبرئيل اين كلمات را در ايّام معراج – الحديث.
و سزاوار است قبل از اين عمل چيزى تصدّق كند اگر چه چيز كمى باشد، زيرا كه صدقۀ پنهان غضب الهى را خاموش مى‌كند، بعد غسل كند، صحرائى يا جاى خلوتى رود، سر خاك بنشيند، يكى يكى معاصى خود را بياد آورد، به زبان جارى كند، به اين نحو كه خدايا فلان معصيت را در فلان مكان و يا فلان زمان بجا آوردم در حضور مقدس تو و تو قادر بودى مرا در آن حال نابود كنى، حلم ورزيدى و آن‌وقت مرا نگرفتى، الآن پشيمانم، غلط كردم، از من بگذر، و نعم ما قيل:

اگر چندى بدم سالك ميان ناجى و هالك غلط كردم نفهميدم ز فعل خود پشيمانم
و همچنين فلان كار كردم در فلان وقت، به همين تفصيل اين‌قدر بگويد تا خسته شود، بايد با حزن و گريه باشد بعد شروع به عمل شريف مذكور بنمايد، بعد از آن خوب است دعاى توبه كه در صحيفۀ سجاديه است و اولش اينست: يا من لا يصفه نعت الواصفين را بخواند بلكه مناجات اول از مناجات خمسة عشر را هم بخواند و با سوز دل بگويد:

آمدم بر درگهت اينك به صد فرياد و آه از بزرگان عفو باشد وز فرودستان گناه
و عرض كند كه من وفاء به شرايط توبه ندارم، تو را به مقرّبين درگاهت قسم مى‌دهم كه توبۀ مرا قبول كنى و مرا هم وابدارى كه در اين عزم ثابت باشم، و گمانش هم اين باشد كه محقّقا توبۀ او قبول است، و دعاى او مستجاب، زيرا كه خداوند عالم جلّ ذكره معامله مى‌كند با بندۀ خود به مقدار حسن ظنّش به خالق خود، و جمله‌اى از اخبار بر اين مطلب شاهد است، و اگر خدا نكرده توبه را شكست و باز مرتكب معصيت گرديد، باز توبه كند و كسل نشود از شكستن توبه، فانّه ارحم من كلّ رحيم.
بدان كه انسان سه حال دارد بالنّسبه به معاصى:
حالى دارد پيش از ارتكاب به معصيت، و حالى دارد در حين عمل، و حالى دارد بعد از عمل، و احكام اين هر سه عمل مختلف است.
اما قبل از ارتكاب به عمل بايد اخبار خوف بر خودش بخواند، بلكه خودش را منصرف نمايد بگويد به خود:
شايد اين عمل را مرتكب شدى «انّى لا اغفر لك ابدا» را مستحق گرديدى، زيرا كه ميان عبد و مولا اندازه

اى هست از مخالفت كه تا آن حد صلاحيت عفو را دارد و اگر از آن حد گذشت العياذ باللّه مولا او را عاق خواهد فرمود كه ديگر قابل آمرزش نيست و رحم بر او خلاف مقتضاى حكمت است در هر معصيتى اين احتمال گذشتن از حدّ، قائم است، بايد انسان خود را بترساند تا برگردد، و همچنين در حال معصيت بايد بيشتر خود را بترساند، زيرا كه ملك الملوك جلّ شأنه العظيم ايستاده حاضر و ناظر و بندۀ او در حضور مقدسش هتك حرمت او را مى‌كند، با اين‌كه نقاط عالم صف كشيده لشكر او هستند، كه اگر اشاره فرمايد به هر نقطه، چه زمين، چه هوا، چه آسمان، چه اجزاء و جوارح خود انسان، چه غير اينها كه نهايت ندارد ذكر آنها، فورا او را فانى و معدوم مى‌سازند، در آن حال بايد خيلى خائف و لرزان باشد، از هر جاى عمل برگردد، خوبست. و اگر نستجير باللّه شهوت غالب آمد و برنگشت معصيت را كرد بعد از كردن پشيمان شد، حالا ديگر وقت خواندن اخبار رجاء است بر خود تا اين‌كه شيطان ملعون او را مأيوس نكند از توبه، و نگويد كار تو ديگر اصلاح‌پذير نيست، تو توبه را شكستى عن عمد و التفات، ديگر

چه توبه‌ايست مى‌كنى‌؟ اين هم مثل آن، يقين بداند كه اين از آن بدبخت است، بلكه كليۀ هر خيالى كه نتيجۀ آن اينست كه عمل مكن، آن خيال از شيطانست.
بايد كه بگويد مولاى من كريم است، خودش فرموده:
يأس از رحمت من از معاصى كبيره است، چطور من به در خانۀ او نروم، باز اگر رحم كند، اوست كه او راحم من لا راحم له است. او از كثرت جودش اسم مبارك خود را وهّاب گذاشته و در نزد حسن ظنّ عبد مؤمن است. نديدى قاتل حمزۀ سيّد الشّهداء سلام اللّه عليه را قبول فرمود؟
آيا بگوشت برنخورده كه چطور دلجوئى از نبّاش نمود؟
آيا نشنيدى خودش فرمود: يا موسى از همه كس مى‌گذرم، الاّ قاتل الحسين، هيچ كس را بجز قاتل سيد الشّهداء عليه السّلام استثناء نفرموده، از اين كلمات كه دلالت صريحه دارند بر اين‌كه همين قد

ر باشد كه انسان ياغى نباشد كه ترحم بر او قبيح باشد، او را رحمت فرا مى‌گيرد.
خبر نبوى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است كه اگر كسى هفتاد پيغمبر كشته باشد، و توبه كند توبۀ او قبولست.
پس نبايد از رحمت واسعۀ خداوندى جلّ و علا مأيوس شود و تقاعد از توبه بنمايد زيرا كه باز اگر كار درست شود، با رو به خدا كردن درست مى‌شود، نشنيده‌اى:

بـازا، بـازا، هـرآنـچـه هـستى بازا گر كافر و گبر و بت‌پرستى بازا
كاين درگه ما درگه نوميدى نيست صـد بار اگر توبه شكستى بازا
ثمّ اعلم ايّها الاخ الاعزّ اينكه اين توبه كه ذكر شد به آن تفصيل، اگر على ما هو عليه آن را انجام دادى، بى كم و زياد، به اول درجۀ توبه رسيده‌اى، هنوز قشر است، به پوست نرسيده، چه اينكه توبه لفظ تنها نيست، حال لازم

دارد، آن حال ذو درجات است، جميع اخلاق حقايق را دارند، بايد انسان آن را احساس كند.
و آنها مطالبى هستند كه لاٰ يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَو الاّ حضرت آدم عليه السّلام يك كلمه عرض كرد: ربّنا ظلمنا انفسنا – الآيه حقير هم آن را شبانه‌روز تكرار مى‌كنم.
و همچنين حضرت ايّوب يك كلمه عرض كرد [ربّ] أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ – الآيه من هم مى‌گويم ليكن كم فرق بين الامرين در معنى رموزات كلام و طرز و حقيقت گفتگوى آنها، دخلى به سؤال و جواب من و شما ندارد، رساله را گنجايش تفصيل اين مطلب نيست. اللّهمّ اهدنا فيمن هديت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید

keyboard_arrow_up